**هرچه میخواهددل تنگت اینجا هست **عاشقانه ها
دوتا آدم برفی این طرف و اون طرف رودخونه عاشق هم میشن زیرنورخورشید خودشونوآب میکنن تاشاید وسط رودخونه بهم برسن. "تقدیم به اونایی که دوستشون داریم ولی ازشون دوریم" تورادرقلب شعرم میگذارم بنام عشق ان رامینگارم تمام حرف من درشعراین بود توراتابینهایت دوست دارم ...کاش امتداد لحضه ها تکرار با تو بودن است... سخت است می نوش کسی دیگر بود... شمع شب خاموش کس دیگر بود... بایاد کسی که دوستش می داری ... یک عمر در اغوش کسی دیگر بود... سهم من از زندگی هیچ بود... دل به هرکس خوش نمودم پوچ بود... رنج غربت به تن خسته نشست... دردتنهایی عمرم را شکست... روزگارم برخلاف ارزوهایم گذشت. ونه محتاج نگاهی که بلغزد بر من... من خودم هستم و ... تنهایی و یک حس غریب ... که به صد عشق و هوس می ارزد. هرجای این قصه راکه میخوانم خیس است هرلحظه قلبم رامیشکستی توازتباروفادارانیوچه ساعت هاکه صرف اندیشیدن به تو ومیشد... اماحاصل من اشک هایی شدکه غصه هایم راتازه ترمیکرد برسردوراهی هستم یک راهش راسکوتی تلخ فراگرفته وراه دیگر رااحساسی یخ زده... اگرتوبودی کدام مسیر راانتخاب میکردی...؟ یه روزوقتی به گل نیلوفرنگاه میکردم ترس تمام وجودموگرفت که شاید منم مثل گل نیلوفرتنهابشم سریع ازکنارمرداب دورشدم حالاوقتی که میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفرمیگردم که ازتنهایی نمیرم... حالامیفهمم گل نیلوفرمغرور نیست...اون خودشو وقف مرداب کرده بنام حضرت دوست نامه ای مینویسم بااشک چشمانم باآهنگ قلبم که بیانگردوستی ومحبت باشد وباخنجرعشق قلبم راهمچون قلم میتراشم وازرنگ خونم مرکبی خواهم ساخت که رنگش رنگ عشق وبوی آن بوی زندگی وازاعماق آن گردترین کلمه را بعنوان: سلام امیدوارم که آن راازصمیم قلب پذیراباشی مهربانم گرنگاهت کردم خواستمبگویم که دوستت دارم واگرخواستم باتوباشم به این دلیل است که مهرومحبت تودرقلبم جای گرفته است اگرروزی نام تورادر دفترخاطراتم هک کردم خواستم بگویم تاسرحدجان بیقراردیدارتم بیا تاباآمدنت قلبم کمی آرام گیرد مورخ:عشق/علاقه/محبت پروانه به شمع بوسه زد بیچاره ازاین عشق سوختن آموخت پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت... داشتم درخیابان های عشق قدم میزدم... گذرم افتادبه قبرستان عشق...تعجب کردم وپیش خودم گفتم: یعنی این همه قلب شکسته وجودداره...!!؟؟؟ همینطوری که راه میرفتم متوجه یک دل شدم که تازه خاک شده بود کنارش نشستم وبراش دعاکردم...وقتی برگاروکنارزدم...دیدم اون دل همون کسی بود که دل منوشکست... گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم ببرم بخوابانمش بروسلی رو دیدی ؟ این ممدشونه
![nightmelody-com-0975[1].jpg](http://img4up.com/up2/64096028143152371314.jpg)
![12901967009[1].jpg](http://img4up.com/up2/75167385364126954793.jpg)
نمیدانم وقتی که بابی رحمی
تمام ذهن ام یخ میزد.افسوس!چه روزهاکه خیالم میگفت
که هرچه داریم زاوست
به توپاکترین عشق دنیاتقدیم میکنم
...بال وپرش سوخت...فرق منوپروانه دراین است
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
درهرطلوع وغروبی.محبت کن مهربان باش ودوست بدار شایدفردایی نباشد... قانون دوستی ومعرفت میگه:باهام باشی باهاتم"دیونه باشی دیوونه میشم"مریض باشی مریض میشم"بمیری میمیرم"تنهام بذاری...(منتظرت میشینم) امروزبهترین ساعتم روشکستم ... چون لحظه های بی توبودن رو به رخم میکشید...امشب آرزوهاتورو بال فرشته هابذار وتا رسیدنشون به آسمون دعاکن*صدای اجابت که به دلت رسید ماروهم یادکن
